محل تبلیغات شما

خودکار، کاغذ، شعر، باران، اشک، موسیقی

این واژه های لعنتی دارو ندارم شد

از هرچه می ترسیدم آمد بر سرم وقتی

صدسال تنهایی نصیب روزگارم شد

بعد از تو من با خواب هایم زندگی کردم

رفتی که جایت پر شود با قرص خواب آور

اندازه ی تنهایی من را نمیدانی؟

در خاطرت ویرانی بم را به یاد آور

 

دل من بی تو بنا بود بگیرد که گرفت

از آسمانم جای باران درد می بارد

تنهایی ,خواب ,آوراندازه ,قرص ,ی ,جایت ,خواب آوراندازه ,قرص خواب ,آوراندازه ی ,ی تنهایی ,من را

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها